مدتی پیش بخش زیادی از صفحهای در ویکیفا رو که دربارهٔ واژههای عربی با ریشه فارسی بود رو پاک کردم چون بیمنبع بودن. درواقع این صفحه یک فهرست تهیه کردن بود از وامواژههایی که زبان عربی از فارسی گرفته. بعضی از کلمهها رو که دیدم شاخ در آوردم چون ابتداییتر از اونی بودن که نیاز باشه از زبان دیگهای بگیرن. مثلاً اگه بهم بگن زبان فنلاندی واژه اصلیش رو برای «مرگ» از زبان مصری گرفته من با دید شک بهش نگاه میکنم چون این کلمه انقدر ابتدایی هست که باید در زبان مادرش بوده باشه و اگرم جایگزین شده باید دلیل جالبی پشتش باشه.
مقولهای در زبانشناسی هست به اسم ریشهشناسی عامیانه که مردم کلمهای رو فقط برای شباهتهای آوایی ریشه دیگری میدونن. مثلاً اگه من بگم اسم «عابدینی» در حقیقت ریشه فارسی-مسیحی داره و به صورت «آب دینی» یا همون «holy water» بوده دارم یک ریشهشناسی عامیانه انجام میدم. باید حواسمون باشه که بعضی جاها ممکنه شباهت دو واژه باورنکردنی باشه اما باز دلیل نمیشه که همریشه باشن و ممکنه اتفاقی باشه.
تو جستوجو و بررسیم دیدم که کلی از این ریشهشناسیهای عامیانه انگار در خدمت احساسات ناسونالیستی قرار گرفته و ریشه خیلی واژههای عربی رو فارسی بیان کردن در حالی که نیست. بسیاری از این شایعات از مقاله رومه همشهری منشا میگیرن گویا که توش کلی وامواژه نادرست بیان شده. من سعی میکنم این جا 3 تا از معروفترینهاش رو بگم.
گفته میشه که نظر معرب نگر فارسی هست. درسته که شباهت بسیار هست اما اول باید به این شک کنیم که «نگاه کردن» از ابتداییترین واژههاست و چرا باید زبان قدیمی سامی اون رو از فارسی قرض بگیره؟ خوشبختانه در مقاله آکادمیک جستاری درباره واژه نظر در این باره تحقیق شده و کار منو راحت کرده.
این دو واژه به دو دنیای متفاوت زبان- فرهنگ تعلق دارند و در این میان، واژه نَظر از اصیل ترین واژگان زبان های سامی است و به طورکلی کهن تر از آن است که در گروه معربات جای بگیرد.
گفته میشه که پگاه به عربی رفته و شده صباح و از اون صبح ساخته شده. بازم شباهت کم نیست اما اول باید بپرسیم که چرا «پ» شده «ص» و «گ» شده «ب» و مثلاً نشده «بکاه» که خیلی نزدیکتره؟ بعد باید بریم به دنبال ریشه صباح. برای این کار باید در زبانهای همخانواده عربی دنبال کلمهای همریشش بگردیم.
در زبان باستانی سامی گعز واژهای هم ریشه صباح پیدا میشه که صِبَح[ṣəbäḥ](ጽበሕ) هست. همین نشون میده که این واژه کهنیه. حالا باید معنی این واژه رو تو اون زبان پیدا کنیم که در یک دیکشنری لاتین نوشته luciferum؛ که با نگاه کردن به لغتنامه لاتین میفهمیم معنیش میشه «روشنیآور». پس معلوم شد ریشه این واژه احتمالاً ربط مستقیم به سپیدهدم نداشته و از معنایی نزدیک روشنی معنای جدیدی پیدا کرده. همین نشون میده که صباح بعیده معرب پگاه باشه.
گفته میشه واژه مزگت که مز(مزدا) + گت(کد، خانه) هست به عربی رفته و شده مسجد و عربها چون مسجد شبیه وزن مفعل بود ازش ریشه س.ج.د رو در آوردن و سجده رو ساختن. در نظر اول که همه چیز درست مییاد اما وقتی خود واژه مزگت رو چک کردم گویا تنها در دوره ساسانیان بوده که همزمان با دوره اعرابه پس تقدم زمانی زیادی نداره.
اما ریشه س.ج.د در زبان آرامی هست که زبان بسیار کهنیه و کلمههای همریشه عبری هم ازش ساخته شده و به معنای به خاک افتادن در برابر خدایان یا همون سجده هست. از طرفی هم دهخدا و هم عمید گفتن که خود مزگت از آرامی وارد فارسی شده. پس این هم یک ریشهیابی عامیانه بود.
در نهایت داشتن وامواژههای فارسی در زبانهای دیگه افتخار و نداشتنشون هم حقارت نیست. این شایعات هم گرهای از چیزی باز نمیکنه؛ جز حس خوش دادن به یک سری احساسات ناسیونالیستی بیمنطق که بر پایههای دروغهای این چنینی استواره. هر وقت ما به چیزی افتخار کردیم که درش نقشی نداشتیم (مثل زبان، تاریخ و یا خانواده!) باید به خودمون شک کنیم که یک اشکالی هست. و بدتر از اون وقتیه که کسی رو برای چنین چیزایی تحقیر کنیم.
درباره این سایت